زهرا زهرا ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
عشق من و همسرمعشق من و همسرم، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

زهرا ، ترنم دلنشین زندگی ما

مهمان ناخوانده

زهرای عزیزم  چند روز پیش باباجون اینا می خواستن برن مشهد.راستش منم ته دلم خیلی دوست داشتم که بریم.مامان جون و باباجون به خاطر کارایی که داشتن قرار بود یک روز دیرتر و با قطار برن.اون روز بابایی که از اداره اومد بهش گفتم زنگ بزنه به مامان جون تا بریم برسونیمش.بابایی اولش گفت فکر کنم رفتن و از این حرفا اما بعدش زنگ زد و فهمیدیم هنوز مامان جون نرفته اما عجله داشت.بابایی هم گفت سریع حاضر شیم که بریم.من تا اومدم لباس تنت کنم دیدم بعــلــه پیفو کردی.بابایی گفت من میرم مامان جونو برمیدارم بعد اگه شد میام دنبالتون.خلاصه با کــلـــی ماجرا ما به راه آهن رسیدیم و تازه اونجا بود که فهمیدیم که مامان جون اینا بلیط ندارن و می خوان با رییس قطار برا بلیط...
6 آبان 1393
1